محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

برای تنها پسرم طاها..

6ماه گذشت!!

٦ماه از مادر شدن منو وپدر شدن  ابراهیم گذشت.. ٦ماهه که خونمون با نفسات گرمتر شده.. ٦ماهه که یه شیشه شیر با ظرفامون شسته میشه.. یه چندتا لباس کوچولو قاطی لباسامون شده.. یه نی نیه خوشگل کنار سفره مون حضور داره.. ٦ماهه که  هرجای خونه ردو نشونی از یه فسقلی رو داره.. ٦ماهه که صبحا از تو خواب دیدنش لذت میبرم.. ٦ماهه که واقعا نمیدونم صبحو چطور به شب رسوندم.. و... ٦ماهه شدی پسرم..مبارکت باشه عزیییییییییییزم..بوس   ...
7 بهمن 1391

گوشه تنهاییم..

  آسمـان هـم کـه بـاشی بـغلت خـواهــم کـرد … فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد … پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟… ...
1 بهمن 1391

............!!

سه پند لقمان به پسرش روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی. و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی. پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست. ...
25 دی 1391

سلام خاله جوووون..

این عکسو با گوشیم گرفتم واسه اینکه خاله منو ببینه..فعلا چون دوربین دستمون نیست مامانی نتونست عکسی بهتر از این بگیره!!خاله جون من اومدم فقط به خاطر تو!! ...
21 دی 1391

زنده باشی همسرم..

    می خواهم از تو بگویم بی آن که در جستجوی قافیه باشم  و بی آن که حتی در جستجوی واژه ها باشم  در این شب ها که گویند عزیزترین شب های خداست  می خواهم از تو بگویم  از تو که عاشقانه دوستت دارم  و می دانم که دوستم داری با ساده ترین کلمات همراه با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد  می خواهم بگویم دوستت دارم   امشب ، نه می خواهم برایت از آسمان خورشید بیاورم  نه می خواهم ستاره ها را برایت بچینم  و نه می خواهم به شهر آرزوها و رؤیاها بروم  فقط ساده و با صداقت ،     ...
20 دی 1391

خیلی دوست دارم مامان......

طاها جونم این وبلاگ متعلق به توئه..اگه اجازه بدی مامان یه کمی تو این خونه کوچولوت با مامانش صحبت کنه..! مامان گلم کاش میتونستم الان دستاتو ببوسم..پاهاتو ببوسم..حیف که ازم دوری وکم میبینمت!!!!!حیف که نمیتونم از وجود سرتاسر عشقت استفاده منم..حیف که ازت دورم.. راسته که میگن تا مادر نشدی قدر مادرتو نمیدونی.. از وقتی محمدطاها اومده بیشتر زحمتاتو حس میکنم با اینکه الان همه چی راحت وساده شده وکارای ما با زحمتای شما قابل قیاس نیست! مامان نازم به خاطر اون همه عشقی که نثارمون کردی ازت ممنونم.. به خاطر همه بدیهام منو ببخش.. به خاطر دردسرام منو ببخش.. به خاطر نامهربونیام منو ببخش.. من یکی خیلی اذیتت کردم!مامانم منو ببخش.. از این ناراحت...
22 آذر 1391

خاله جون تولدت مبارک..

باور کن ماههاست زیباترین جملات را برای امروز کنارمی گذارم، امشب اما همه جملات فرار کرده اند، همینطور بی وزن و بی هوا آمدم بگویم......                عزیزم تولدت مبارک......                             سالیان درازی است که در گلخانه دلم گل محبتی را که خودت کاشته‌ای آبیاری می‌کنم .....   تولد مهربان ترین گل دنیا مبارک . . .                ...
13 آذر 1391